سید مهدی سجادی
چکیده
آنچه که تاکنون علیرغم اصلاحات گسترده در نظام تعلیم و تربیت ایران ، موجب شده است تا نظام تربیتی ایران همچنان ناکارآمد باشد، غلبه نوعی گفتمان بر اقدامات اصلاحی است که بیشتر به بازتولید قلمروهایی منجر شدهاند که خود مانع ظهور اصلاحات واقعی در نظام تربیتی به حساب می آیند. وجه پارادکسیکال گفتمان حاکم بر این اقدامات این است که از یک سو هدف ...
بیشتر
آنچه که تاکنون علیرغم اصلاحات گسترده در نظام تعلیم و تربیت ایران ، موجب شده است تا نظام تربیتی ایران همچنان ناکارآمد باشد، غلبه نوعی گفتمان بر اقدامات اصلاحی است که بیشتر به بازتولید قلمروهایی منجر شدهاند که خود مانع ظهور اصلاحات واقعی در نظام تربیتی به حساب می آیند. وجه پارادکسیکال گفتمان حاکم بر این اقدامات این است که از یک سو هدف از اقدامات اصلاحی را ایجاد تحول و بهبود در نظام تربیتی می داند و از سوی دیگر با باز تولید قلمروهای جدید، موانع جدیدی بر سر راه اصلاحات حقیقی بوجود می آورد. تجربه چهار دهه سیاستگذاری در نظام تربیتی ایران را می توان مصداق بارز چنین فرآیندی دانست. این گفتار با پرداختن به سه مفهوم مهم قلمرو سازی، قلمرو زدایی و باز تولید قلمرو، در پی تبیین ماهیت و کارکرد حاکمیت «گفتمان باز تولید قلمرو» در سه حوزه ساختاری، مبانی و نظریه پردازی تربیتی و وجوه پارادکسیکال آن از یک سو ، و همچنین ارایه راهکاری برای برون رفت ازآن به منظور تحقق یک نظام تربیتی کارآمد و خود سامان بخش از سوی دیگر است. تحلیل گفتمان انتقادی، تحلیل مفهوم و نوپردازی مفهومی مبنای روشی تدوین این مقاله است.یافته ها نشان می دهد که تا زمانی که بازتولید قلمرو به عنوان گفتمان اصلاحات در نظام تربیتی ایران در نظر گرفته شود، بدلیل ماهیت پارادکسیکال و ضد اصلاحی این گفتمان، امکان تحقق اصلاحات واقعی در نظام تربیتی وجود نخواهد داشت.
سید مهدی سجادی
چکیده
هدف اصلی این مطالعه، تبیین و تحلیل انتقادی رویکردهای مربوط به مناسبات فناوری و تربیت و نیز نقد گفتمان حاکم بر سیاستگذاری در نظام تربیتی ایران از منظر این رویکردها میباشد. با این توضیح که یکی از رسالتهای مهم فلاسفه تعلیم و تربیت، تبیین چند و چون مناسبات بین فناوری و نظام تعلیم و تربیت است. در این میان، برخی بر این باورند که باید فناوری ...
بیشتر
هدف اصلی این مطالعه، تبیین و تحلیل انتقادی رویکردهای مربوط به مناسبات فناوری و تربیت و نیز نقد گفتمان حاکم بر سیاستگذاری در نظام تربیتی ایران از منظر این رویکردها میباشد. با این توضیح که یکی از رسالتهای مهم فلاسفه تعلیم و تربیت، تبیین چند و چون مناسبات بین فناوری و نظام تعلیم و تربیت است. در این میان، برخی بر این باورند که باید فناوری را تنها به مثابه ابزاری در خدمت نظام تربیتی در نظر گرفت (رویکرد فلسفه «تربیت فناورانه»). در مقابل، برخی دیگر اذعان دارند که فناوریهای نوین لاجرم نظام تربیتی متناسب با اقتضائات خود را پدید میآورد (رویکرد «فلسفه فناورانه» تربیت). امروزه تأکید بر نقش فقط ابزاری فناوری به گفتمان حاکم بر رویکرد فلاسفه تربیتی به ویژه در ایران تبدیل شده است که نماد حاکمیت این گفتمان را میتوان در تلاشهای مربوط به تدوین اسناد بالادستی برای نظام تعلیم و تربیت ایران ملاحظه نمود. گرچه این اسناد به ویژه سند تحول بنیادین بهطور اساسی وارد مسئله مناسبات دانش و فناوری نشدهاند، اما از محتوای آن چنین استنباط میشود که سند بیشتر با ابتناء بر رویکرد فلسفه «تربیت فناورانه» تدوین شده است و از رویکرد دوم یعنی رویکرد «فلسفه فناورانه» تربیت غفلت کرده است.